زندگی نامه "شهید فیروز سلیمی"

ساخت وبلاگ
زندگینامه ی شهید فیروز   سلیمی
 ششم بهمن 1336در روستای کوکنه از توابع رحمت آباد رودبار  دیده به جهان گشود. پدرش ابراهیم,کشاورز بود و مادرش رقیه هاشمی نام داشت.تحصیلات خود را تا ششم ابتدایی نظام قدیم در زاد گاهش گذراند و به خاطر فقر مالی ومشکلات خانواده ترک تحصیل نمود و برای کار راهی تهران گردید ومدت 3سال به کارگری پرداخت.
زمانی که به سن سربازیی رسید به خدمت اعزام و در گارد جاویدان مشغول به خدمت گردید. فضای حاکم بر ارتش و فساد درونی آن با روح ساده و روستایی او ساز گار نبود به همین خاطر با فرماندهان پادگان درگیر ومدتی فراری شد و بعد از مدتی دوباره به خدمت برگشت.بعداز پایان خدمت سربازی دوباره به زاد گاهش برگشت و مشغول به کار و تلاش و رفع مشکلات خانواده شد. این دوران مصادف بود با قیام مردم علیه رژیم ظالمانه پهلوی که شهید فـــیروز سلیمی در همه  مبارزات پیشتاز بودند.
او جوانی با ایمان وانقلابی وبسیار چالاک بود.در سوار کاری وتیرندازی وشکار مهارت زیادی داشت,به همین خاطر داوطلب استخدام در ارتش شد و در لشکر 21حمزه مشغول به پاسداری از دست آوردهای انقلاب و دفاع از مرزهای میهن اسلامی گردید.ورود او به ارتش همزمان بود.با درگیری های ضد انقلاب در کردستان و در همان لحظات ابتدایی خدمت شجاعانه به مناطق درگیری اعزام وبه مبارزه با ضد انقلاب داخلی پرداخت واحد خدمت او اطلاعت وعملیات بود.در یکی از همین ماموریت ها به اسارت دشمن در آمد و14روز در زندان دولتو زندانی بود که به همراه چند تن از دوستانش  تو انستند شجاعانه از زندان فرار کنند. 
بعد از آن مدتی در درگیری های گنبد کاووس به مبارزه پرداختند.در این عملیات در اثر اصابت ترکش خمپاره مجروح ودر بیمارستان فاطمه الزهرا(س)بستری گردید. در سال 1359اقدام به ازدواج که ثمره این ازدواج دختری به نامه فیروزه شد که 3ماه بعد از شهادت پدر به دنیا آمد.وقتی متجاوزان بعثی مر زهای  میهن اسلامی ما را مورد  هجوم قرار دادند شهید فیروز سلیمی پشت بر خوشی ها و وابستگی های جوانی کرد و جوانمردانه به سوی جبهه های جنگ شتافت وچنان رشادت هایی از خود بر جای گذاشت که بارها مورد تشویق فرماندهان قرار گرفت.
در خرداد1360در تپه های الله اکبر دزفول در یک عملیات اطلاعت وشناسایی شرکت وتا عمق نیروهای عراقی نفوذ می کند,ولی آن ها مورد شناسایی عراقی ها قرار می گیرند و در گیری تن به تن و سختی,میان آن ها  انجام می گیرد ویکی از عراقی ها او را به رگبار می بندد وده گلوله به او اصابت می کند ولی با این همه مقاومت میکند  وتیربار چی را به هلاکت می رساند. با این همه جراحات وارده به خاطر روحیه زیاد و قوی بودن بنیه,تا  بیمارستان دزفول و از انجا تا تهران مقا ومت می کند ولی سرانجام در سحرگاه 1360/3/12دربیمارستان 12خرداد تهران در حالی که شدیدا احساس تشنگی وعطش می کرد و طلب آب داشت با لبان تشنه به سوی  معشوق می شتابد و پیکر مطهرش در گلزار شهدایی امام زاده هاشم برای همیشه آرام می گیرد وامروز دخترش فیروزه به همراه دو نوه شهید.محمد و فهیمه ,فهمیده اند که باید پاسدار راه خونین شهیدا باشند.

خــــاطرات بهروز سلیمی از برادر شهیدش فیروز 
بارزترین ویژگی برادرم فیروز,شوخ طبعی او بود. در یکی از عملیات ها ترکش ریزی به پشت لب او خورده بود,بارها به او می گفتیم که برود وعمل کند واین ترکش را دربیاورد,فیروز هم به شوخی می گفت:این ترکش را به زحمت و زیر سبیلی به دست آورده ام به همین راحتی بروم و دربیاورم و این که می گفت: اگر ترکش را دربیاورم سبیلم خراب می شود . سبیلم را خراب کنم تا شما به من بخندید؟ یک بار به فیروز گفتم که تو به اندازه کافی به جبهه رفته ای وچند باری هم زخمی شده ای و درواقع مسولیت خودت را انجام داده ای وکسی هم بیشتر  از این از تو انتظار ندارد  و دیگه جبهه نرو,ولی فیروز با اخـــم و چهرهای بر افروخته توام با لبخند و تو اضع گفت:از شما بعید است برادر ,شما مگر نمی دانید در هویزه با جان ومال ونوامیس واب خاک ما چه کردند ؟ اگر خوب شدم دوباره به جبهه بر می گردم غیر این صورت شما باید جای مرا پر کنید.

شعر یکی از دوستان شهید بر سنگ مزارش:

   شهید      زنده    و   جاوید   ما      رفت                                به     سوی    آسمان    پیش    خدا    رفت 

 

      مپندارید    که    در      خاکش    نهفتند                            به    معشوقش    رسید     تا   کبریا       رفت 


 







 

dfhfh...
ما را در سایت dfhfh دنبال می کنید

برچسب : زندگی نامه "شهید فیروز سلیمی", نویسنده : dghdgh mpic بازدید : 448 تاريخ : جمعه 27 شهريور 1394 ساعت: 22:17